دى ماه
سلام عزیز دل مادر ... پسر نازم، عسلکم شرمندتم ... این مدت لپ تاپم نبود و نتونستم پست جدیدی برات بذارم ... سر موهاتو خاله جون چیده چون خیلی می اومد تو چشماتو اذیتت می کرد ولی هنوز بعد از یکسال و دو سه ماه اونقدر موهات زیاد نشده که به اصلاح کلی برسه!!! یه بار یه ماه پیش داشتم چند ساعت بعد از نماز دیدم تو دستاتو می بری بالا میذاری دم گوشت و میندازی پایین و بعد دو بار دولا شدی و همزمان لبها و زبونت رو الکی تکون میدی ... دلم لرزید ... تو یک سال و یک ماهت بود ولی داشتی نماز می خوندی ... یکسری هم بابایی نمازش تموم شد نشستی جلوش و دست چپت رو باز کردی و با انگشت اشاره دست راستت می زدی رو دست چپت و زبونت رو تکون می دادی ... یعنی تسبیح...
نویسنده :
مامان جون
2:11